۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۹, شنبه

سلام
مرسی و خیلی ممنون از دوستانم که برام اینجا کامنت گذاشتن و منتظر بودند که من آپ کنم
نمی دونم چند وقته اصلا نتونستم ،دلم به سمت نوشتن نرفته!
از وقتی وارد بازی بزرگترها شدم تازه فهمیدم منم جزئی از این جامعه ام که باید پایبند یه چیزایی باشم نگران یه چیزایی و یه چیزایی رو هم باید رعایت کنم اونم خوب ، همه چی برام واقع ای نیست ، هست اما شاید باورش سخته!
خوشحالم اما بازم چیزایی هست که نگرانم کنه
فقط می خوام به خدا پناه ببرم الان فقط به دو چیز اعتماد و اعتقاد دارم:
خدا و یک احساس ِ خدایی
آه!
همین فعلاً







محبوبم ! دیگه حرفامو فقط به خود ِ خودت می گم