۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

خوب ، بد ، زشت

این کار برای زن بده، اون کار برای مرد بده، اون یکی کار برای بچه بده، یا یه کار دیگه برای جوون بده!
تو جامعه ایرانی ای که توش زندگی می کنیم شاید خیلی این جمله ها رو شنیدیم یا شایدهم خودمون این جمله ها یا مثل اونا رو به دیگران گفته باشیم.اما وقتی به فلسفه پشت این باورها نگاهی می اندازیم می بینیم که خیلی از اینها نه نتها دلیل منطقی نداره بلکه به باورهای گاها خرافی عوامانه و سنتی ای برمی گرده که به هیچ وجه پذیرفتنی نیست و اشاره به قواعد پوچی می کنه که انسانهای پیش از ما صرفاً برای محدود کردن برخی یا برای حفظ چیزی که به غلط اون رو حرمت می دونستند وضع کردند. در حالی که حتی مذهب هم با برخی از این مسائل مشکلی نداره مثل پوشیدن لباس با رنگهای خاص برای سنین مختلف و جنسیت های مختلف یا نوع اصلاح یا آرایش صورت، چشم و ابرو (اشاره به سرمه و ...)
اما مسئله اصلی اینجاست که وقتی به این نتیجه رسیدیم که چنین قواعدی واقعا پوچ هستند آیا باید به طور خودسرانه و انفرادی اقدام به شکستن آنها کنیم یا خیر؟
نوع نگاه انسانهایی که با ما در یک محله یا یک شهر زندگی می کنند به نوع زندگی و رفتار اجتماعی ما (حتی اگر برای ما هم مهم نباشد) در زندگی ما تاثیر گذار است ما هنوز فرا نگرفته ایم که انسانهای اطرافمان را به خاطر نوع پوشش یا رفتار متفاوت، با القاب زشت ننامیم، هنوز فرا نگرفته ایم که انسان هایی هستند که می توانند در چارچوب قانون شیوه زندگی متفاوتی را برگزینند. بهر حال لطمه هایی که شخصی که بخواهد بر خلاف جریان پذیرفته شده حرکت کند خواهد خورد کم نخواهد بود از این رو متاسفانه همچنان باید به این ضرب المثل قدیمی اعتقاد داشت که "خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو"
اما دست از تلاش کشیدن به بهانه ترس از رسوا شدن هم کار صحیحی نیست ولی اینبار مبارزه یک مبارزه فرهنگی ست برای آموختن اینکه همه کسانی که در کنار ما زندگی می کنند حق انتخاب و حق زندگی کردن به شیوه ای که خود می پسندند را دارند و قانونی رسمی نیز وجود دارد که اگر خطایی از کسی سر زد او را مجازات کند.
فراموش نکنید که زندگی فرصت کوتاهی است.

۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

خداحافظ بلاگفا!

سخت بود که از محیط آشنا و دلچسب بلاگفا دل بکنم اما اتفاقاتی که اخرین افتاده بود (مثل بسته شدن خیلی از وبلاگ ها) من رو ترغیب کرد که به یه محیط امن تر و شاید ماندگار تر کوچ بکنم
برام سخت بود آره چرا که اون وبلاگ 4 سال لحظه های عمر من رو در خودش ثبت کرده بود( البته اون نوشته ها رو با خودم به اینجا آوردم) اما وقتی یاد حال و هوای اون محیط می افته دلم براش تنگ می شه!
خداحافظ بلاگفا، خداحافظ میزبان 4 ساله وبلاگ من! متاسفم که ترکت کردم تقصیر خودت بود!