۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

پرداخت نقدي يارانه ها و بانكهاي ...

توي يه عصر ماه رمضوني خودت رو آماده كردي براي اينكه آخرين ساعتهاي روزه داري رو با استراحت كردن سپري كني كه صداي زنگِ SMS موبايلت رو مي شنوي. كم رمق اما با اشتياق مي‌ري به سمت موبايلت تا ببيني كي دلش هواي تو رو كرده!

اما مي خوني:
" با افتتاح حساب يا معرفي بانك ... به عنوان بانك كارگذار جهت دريافت نقدي يارانه ها ..."

بعد از اينكه دوتا فحش آبدار نثار بانك و مخابرات كردي (البته در حدي كه روزه ت باطل نشه!) به اين فكر مي كني كه واقعا چقدر ميتونه وجود پولِ مردم توي حسابهاي بانك اون هم احتمالاً در يك مدت محدود براي بانكها سودآور باشه كه حاضرند در اين سطح گسترده دست به تبليغاتِ تلويزيوني، راديويي و حالا مخابراتي بزنند.
"رقابتي كه در اين مدت بين بانكها براي جلب اعتماد مردم به راه افتاده است بسيار قابل تامل است. علاوه بر بانكهاي معتبر و معروفِ دولتي، اسامي برخي از بانكها را هم براي اولين بار مي شنويم كه به نحوي مي خواهند بانك خود را متعلق به همه مردم معرفي كنند. همه اينها نشان دهنده اين است كه قطعا سودسرشاري نصيب بانك خواهد شد كه هيچ بانكي حاضر به از دست دادن فرصت اندوختن پول يارانه هاي نقدي نيست."

اين هم از بانكداري ظاهراً اسلامي !

تلويزيون مي خواند اذان مغرب به افقِ قزوين

۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

اختلاط ناديده ها

برخوردها و برخوردها، جوشش چشمه هاي ذهن، انتقال امواج و بعد انعكاس ...
مخلوط كني كه حاصل آن چيز زلالي نخواهد بود
و اين ميان خودي كه به خود بودنِ خود، خو نگرفته است.

كاش مي شد گاهي دوشاخه رو از برق كشيد.