۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

مکالمه من و دو عدد گیتار



من: سلام گیتار!



گیتار: خفه شو! گم شو! با من حرف نزن!



- آخه چرا؟



- سه هفته ست دستت به من نخورده! تازه می گی چرا؟



- راست می گی! اما می دونی خب سر کار می رم کلاسام
هم هست.



- بی خود بهانه نیار! به جای اینکه بری با اون رفقای
نابابت تو پیغامک حرف بزنی بیا یه دستی به من بکش واسه خودت می گم گوش کن!



- دوستای پیغامکی من خیلی هم خوبن بی خود برچسب
ناباب بودن بهشون نزن!



گیتار الکتریک با دیستورشن یه دفعه پرید وسط: راست
می گه! کلی پول بالای من دادی حالا همش داری هرهر کرکر می کنی با دوستات!



من: به خدا یه وقتی لازمه با مردم جوشید با اونا بود.
نمی شه همش منزوی باشم.  ولی چشم قول میدم
از فردا دوباره شروع کنم



گیتار: از این فرداها زیاد اومده و رفته! تو آدم بشو
نیستی اون وقت می خواد تو یه گروه راک هم ساز بزنه!



گیتار الکتریک: پاشو از همین حالا شروع کن!



من: نمی شه همه خوابن!



- بهانه نیار تو بلدی وقتی همه خوابن هم ساز بزنی



- جون من بذار واسه فردا



- نه نمی شه پاشو



- تو رو خدا!



- پاشو!



...

۳ نظر:

واکسی گفت...

خوب بزنشون دیگه
منم تمبک میزنم:)

ستاره گفت...

سلام
نمز روزه هاتون قبول
بلاگ جالبی دارین
شاد و با نشاط باشین

بی صاحاب گفت...

اند وات هپند؟!