۱۳۹۰ دی ۱, پنجشنبه

یک شعر طنز

در این روزهای آکنده از تلخی و خبرهای بد، شب یلدا فرصتی بود برای اینکه کمی از این فضاها خارج شویم. چند روز پیش یک شعر طنز سرودم! که امیدوارم برای شما هم خنده آور باشد.

معشوق گوزو

دوست دارمت ولی می گوزی
سخت داغ و توپولی می گوزی
گاه ساده، نرم، نازک، دلنشین
گاه مثل هَپَلی می گوزی
مثل قند نشِکسته شیرین
یا به طعم فلفلی می گوزی
وقت برخاستن از بستر خواب 
جای ذکرِ یا علی می گوزی
تا که پایت برسد بر خانه
تند و بی معطلی می گوزی
این هم از شعر صد افسوس که تو
همچنان، باز، ولی می گوزی


باید بگم این شعر فقط برای خندان شما نوشته شده و مخاطب خاص هم ندارد پس جدی نگیرید. 

هیچ نظری موجود نیست: