۱۳۸۵ فروردین ۳۱, پنجشنبه

YOU

با توام!


 تو که می دانی


تو که کنارم می نشینی


حرف می زنی


می شنوی


درک می کنی


و احساسی به من می دهی که هرگز قبلاً نداشته ام


تو که نوشته های قبلی ام را خوانده ای


می دانی که من همیشه به تو فکر می کردم


شاید همیشه می دانستم که چنین روزی فرا خواهد رسید


چرا؟


چرا گفتم "دوتایی راه بهشت را پیدا خواهیم کرد"؟


پیش از اینکه ترا بیابم


قلبم می داند که پاسخ این است:


"من تو را همیشه می شناخته ام همیشه جایی در قلبم حضور داشته ای"


و زمانی که تو را در خود صدا زدم


پاسخت را شنیدم


و به یاد آوردم کسی را که یک میلیون سال است به انتظارش نشسته ام


که بود که گفت "چه کسی را؟"؟


تو را و فقط تو را


 


 


 


محبوبم! شاید من دلیلی را یافته ام.

۱۱ نظر:

مریم گفت...

سلام.
حس می کنم به حداعلای دوست داشتن رسیدی..و جالبتر اینکه مصمم تر از هر روزی...
موفق باشی.

مریم گفت...

سلام!
من که نمی تونم درکت کنم...چون تجربش نکرد...
به هر حال باید قشنگ باشه...البته فکر میکنم استرسایی که آدم از فکر از دست دادنش داره خیلی عذاب آوره...البته اگه داشته باشی...
به منم سر بزن ...خوش حال میشم...فعلا"!!!

شهریار کوچولو گفت...

سلام ....خوشحالم که می بینم رنگ نوشته هات عوض شده ! آرزو می کنم همیشه قلبت گرم باشه ....من بر خلاف این دوستمون درکت میکنم !! چون خوب تجربش کردم .........آسمونی باشی .

رها- اتاق آبی گفت...

سعی کن بتوانی احساست را آرام و یکنواخت، مطمئن و طولانی حفظ کنی.

معصومه گفت...

سلام
عزیزم سالهای انتظار تمام شد و ما راه بهشت زمینی را یافتیم
و سال ها در بهشت زمینی خوش خواهیم بود بی حضور شیطان
محبوبم تو دلیل یافتی و من تازه فهمیدم که بی دلیل دوستت دارم

روان پریش گفت...

سلام:

خوش به حالت ...

هنوز عاشقی.

من دیگه ترک کردم .

زیاد بد نیست .

فقط (بی دلیل) موندم !

روان پریش گفت...

راستی یادم رفت بگم :

یه عکسی گذاشتم که یه کمی ناجوره . بیا یه نظری بده .

کامی گفت...

خیلی خوشحالم .....

ساناز گفت...

سلام
خیلی وقت بود که فرصتی دست نداده بود که مطالب زیباتون رو بخونم
و با تاخیری طولانی چندین پست آخر رو همزمان خوندم
عالی بود
امیدوارم بتونم از این به بعد از خواننده های همیشگی وبلاگتون باشم

شاد باشید

م.ا گفت...

سلام
وبلاگ خوبی داره
ولی یه مشکل داره البته من این مشکل رو از خودم در نیاوردم و از چند جا شنیدم و دیدم که سعی کنید از پشت زمینه مشکی یا تیره استفاده نکنید چون باعث خستگی چشمهای خواننده می شود.
یه وقت ناراحت نشی از انتقاد من ولی گفتم چون وبلاگ خوبی داری این پشت زمینه برازنده وبلاگ به این خوبی نیست چون من چند بار به وبلاگت سر زدم این موضوع رو احساس کردم.
موفق باشی

آنی ویلجت گفت...

ٍسلام!
تو بالاخره به ما نگفتی عاشق شدی؟